- از زمانی که بازی با تئوری "اصلاحات آرام در نقطه ی مقابل انقلابست" در ذهن روشنفکران اصلاح طلب شکل گرفت ، آنها فکر کردند اصلاحات فقط تا حدیست که حاکمان به آنها اجازه بدهند و بیش از آن دیگر میشود انقلاب !
درنتیجه اصلاحات را به پاپیون پشت لباس حاکمان تبدیل کردند تا براستی دست آخر هزینه ی یک انقلاب را بر ملت تحمیل نمایند ،
البته از این تئوری، افزایش هر چه بیشتر خشونت حاکمیت و چُــلـُـفتی (بی دست و پا) شدن مردم ، در نتیجه انجام نگرفتن کوچکترین اصلاحات موثر نیز بیرون آمد .
همچنین شرکت فعال در تمام خاله خاله بازیهای انتخاباتی حاکمیت که در آن به مردم و متفکرانشان ، نقش غلام زاده داده بودند نیز در راستای این تئوری لازم بود ، حتی اگر باعث شود کاندیدای پیشرو چند بار در چند روز حرفش را کامل عوض کند .
- محمد خاتمی که دائماٌ به عناوین مختلف میگوید که " سرشت جامعه ی بشری حرکت هزار ساله بسمت مقصود دارد" و بدین وسیله بی عملی و فرصت سوزی خود را توجیه میکند ، آیا هیچگاه فکر کرده است که برای رسیدن به مقصود ، هر چه هم زمان را کش دهیم ، برگشت به عقب با هزینه ی زیاد (که در این 8 سال انجام شد ) را جزء رفتن نمیتوان حساب کرد و از خود نیز همواره متشکر بود ؟؟؟
و صد البته باید خاطر نشان کرد که این سرشت هزار ساله ی حرکت در ایران دیگر بدجوری بوی نا گرفته است و یا باید جلوی بینی خود را گرفت و یا با اینگونه جلوداران عافیت سوز از خیر مقصود گذشت ، یا کپک های آنرا گرفت و گفت این سرشت خاصیت ده ها هزار ساله دارد و یا دست آخر فکری به حال افکار افیون زده ی خود کرد !
بی گمان این باعث نهایت شرمساری برای ملت ایرانست که حتی هاشمی رفسنجانی هم این دم آخر اصلاح طلب تر از جلودار اصلاحات بود که لا اقل برخلاف تشکرات او یک بیانیه ی پر از اعتراض منتشر کرد .
و از همین جا میتوان متوجه شد رای دور دوم ریاست جمهوری خاتمی آنهم به آن میزان چقدر خطرناک بود و شد، که اکثریت متفکرین سیاسی مردم را در منجلاب آن انداختند و مخالفان هم فاقد رسانه ها و قدرت انتشار بودند (البته ماهواره ها ی لوس آنجلسی را تا این لحظه نمیتوان به عنوان رسانه ای سیاسی و اجتماعی قلمداد کرد آنها همان بهتراست رنگ مو بفروشند)
- از زمانی که تئوری "جمهوری اسلامی" ساخته و پرداخته شد تا این لحظه نه تنها جمهور و مردم در خدمت منافع عده ی قلیلی از دنیا پرستان در آمد بلکه حتی دین هم به ابزار تامین منافع حکومتی و مادی آنها در آمد و حاصل این افیون پارادوکسیکال ، بیش از بیست و شش سالست که دزدان و جانیان را دائماٌ به شادی میرسند ولی اشک ملت را در درون بدبختیهای اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی خویش انبار میکند تا بعدها سوخت حرکتهای ناکجا آبادی دیگر که معلوم نیست ، سیاست بازان از کجایشان در می آورند ، گردد .
- از زمانی که تئوری "آرامش فعال" توسط روشنفکران اصلاح طلب ، ساخته و پرداخته شد ، تمام حرکتهای دلسوزان با "آرامشِ تمام" به فتح "فعالانِ چماق به دست" در آمد و حتی جیک این گروه و رهبرشان هم در نیامد تا ثابت کنند در این مملکت حزبها و گروه های مذهبی ، به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند .
- از زمانی که بازی با تئوری "مدل چینی" در ایران به مزاج اربابان خوش آمد و آنها فکر کردند فقط باید نان رعیت را تامین کرد نه اینکه آنها را در بازی بزرگان (سیاست) راه داد ، حکومت دنبال شعارهای توسعه ی اقتصادی بدون رواج آزادی های سیاسی پرداخت ، حال آنکه این فکر به ذهن متفکرین سیاسی جامعه خطور کرد و آنها یک ذره به مغز خود فشار نیاوردند که ایران چین نیست !
ایران در مقر اصلی شیطانخانه ی سیاستبازان (خاورمیانه) قرار گرفته آنهم با شعارهای خطرناک بنیادگرایی که موضوع اصلی امروز جهان سیاستست (نه کمونیست که تاریخ مصرفش گذشته) آنهم در کنار افعی ها و اژدهاهای خارجی و داخلی که وارثین تاریخی مملکت شده اند که با توجه به این موارد بدون شعور سیاسی در گروه های پیشرو وموثر ، حتی نمیتوان ذره ای توسعه ی اقتصادی نیز ایجاد کرد .
- از این جمله است "مرمسالاری دینی" ، "بازداندگی فعال " ، "ولایت فقیه" وووو
و اما اینک، همین قلم باید با درد و رنج فراوان اعلام کند که با این اعمال ناکجا آبادی و بازی با تئوری های اشتباه یا نامتناسب آنهم در طی تنها یک چهارم قرن ، حرمت قلمها و تفکرات سیاسی در حال حاضر بدجوری شکسته شده است .
به جرعت میتوان گفت امروز در هیچ جای دنیا کشوری وجود ندارد که با این همه تئوری و تفکر سیاسی _ مانند ایران _ به حالت اغما افتاده باشد که اگر هر جا نظامهای سرکوبگر وجود دارد حاصل بی تفکری در نهادهای سیاسیشان میباشد نه حاصل اینهمه تئوری بازی های جور به جور.
و سوال مهم اینست که امروز چه کس بایستی حرمت قلمها و تفکر سیاسی را پاس بدارد ؟
اگر بگویید نسل آگاه امروز ، آنهم با این همه میراث جهنمی که برایشان گذاشته شده ، بروید جلوی آینه تکرار کنید تا حتی فریاد آنرا هم بشنوید و که حتی او هم بر سر قلمها و تفکرات سیاسی امروز شکسته میبینید.
بله هموطن و فعال سیاسی عزیز ، این حرمت را هیچ کس نمیتواند پاس بدارد جز خود تو ، جز خود ما و باید بدانیم که ما اینک برای احیای تفکرات سیاسی بر نقطه ی صفر نایستاده ایم .
هرگز گمان مبرید که بالاتر از صفر قرار داریم که با این همه خراب کاری که صورت گرفته و تفکرات تقلیدی بدون فکر که دائم ارائه میشود و انگاری تجربه ها بر روی آنها تاثیری ندارند ، کشور در قعر جدول تفکرات سیاسی پرتاب شده است.
قدری نگاه کنید ، مگر امروز چه داریم؟
آیا تفکر صحیح سیاسی وجود دارد که همه دور آن خیمه بزنند؟
آیا تئوری شسته رفته و تجربه شده ای داریم که مبنا قرار دهیم؟
آیا ، آیا، آیا .....
advertisement@gooya.com |
|
امید است نگویید که اشکالی ندارد، متفکرین سیاسی ما تئوری های جدید میسازند!
آنهم در حالیکه ما نشان داده ایم در ساخت تئوری های متناقض استادیم و در خراب کردن تئوری های ساخته شده و تجربه شده استاد تر.
آنهم در شرایطی که مانیفست جمهوری خواهی اکبر گنجی در بالای همین صفحه خاک میخورد ، بدون آنکه حتی به آن درست توجه شود و مورد تحلیل دقیق جمعی قرار بگیرد .
میبینید حتی در بین خود نویسندگان سیاسی نیز حرمت قلمها و تفکرات سیاسی شکسته شده است .
آیا کسی هست که به فکر فردای فرداها نه ! همین فردای مملکت باشد ؟؟
پس چه وقت بیدار میشویم؟
که شب درازست و قلندر بیدار
ما در خوابیم و از سیاست بیزار