شنبه 3 تير 1385

از دارابينيان تا برانكو، شرق

از امروز در بر روى همان پاشنه اى مى چرخد كه هميشه مى چرخيده. دوران جادوگرى و پديده بودن و ستاره سازى تمام شده است. فقط حجم خبرى به وجود آمد و همه را سرگرم و عده اى را سردرگم كرد كه واقعاً واقعيت فوتبال ما چيست و قرار است بر اساس كدام حقيقت روشن به آينده اى خوب اميدوار باشيم. تيم ملى از امروز فراموش مى شود تا ۴ سال آينده، هر اتفاق كوچك و بزرگى در اين چند سال آينده مهم نيست. براى ارزيابى بعدى بايد منتظر حضور در آفريقاى جنوبى باشيم و آنجا بفهميم كه بعد از اخراج برانكو و دستيارانش كه انحصار فوتبالى را براى خودشان به وجود آورده بودند چه اقدام مثبتى انجام شد و تا چه حد پيشرفت كرده ايم. اما واقعيت اين است كه در بر روى همان پاشنه مى چرخد و به همان سمت باز مى شود. براى تغيير و چرخش در فقط تعويض لولا و جوشكارى كافى نيست. شرايط امروزى فوتبال ايران و حتى در سطح كلان تر دخالت مستقيم سازمان تربيت بدنى حكايت اين لولا و جوشكارى را دارد كه لولاى آن همين مديران و بدنه اصلى فوتبال هستند و جوشكارى هم اقدامات سريعى است كه قرار است براى رفع و رجوع اشتباهات و اشكالات اين ۴ ساله انجام شود. اما از امروز بايد نااميدانه به تمام اتفاقات نگاه كرد. اگر مى گوييم نااميد به تحول بعدى هستيم به اين دليل است كه بازخوردهاى بعد از باخت، تعبير و تفسير ها در همان سطح ابتدايى متوقف شده است و هنوز كسى در اين ميان اقدام بزرگ انجام نداده است. به همين فوتبالى نگاه كنيم كه از امروز بايد زندگى كند و تحولات اوليه بعد از شوك شكست را به وجود بياورد. اگر قرار است چرخش درهاى فوتبال به منظرهاى بهتر و اميدبخش باز شود بايد معمارى اين خانه عوض شود و معمارى احتياج به معمار بزرگى دارد كه آگاه و هنرمند باشد. شما فقط كمى به اخبار اين چند هفته توجه كنيد تا بدانيد كه فوتبال ما به چه سمتى حركت مى كند چه در تيم ملى و چه در سطح باشگاهى.

•مربى تيم ملى
برانكو رفته است و ويرانه اى از خود به جا گذاشته كه در آن اختلاف بين بازيكنان به وجود آمده است و مدعيان بيشترى پيدا مى شوند. اما براى همين ويرانه بعد از حذف، مربيان زيادى منتظر هستند تا روى اين نيمكت بنشينند و به آرزويشان برسند. براى اينكه اين در بر روى همان پاشنه نچرخد بايد چه كار كرد؟ آدم هايى كه احساسى هستند و زود تصميم مى گيرند.
خيلى زود اسم مربيانى را مى آورند كه براى اين نيمكت كوچك هستند اما اصرار دارند كه آنها را به آرزويشان برسانيم. تيم ملى ايران اگر مى خواهد پيشرفت كند و توانايى هايش را باور كند مى بايست يك مربى بزرگ داشته باشد؛ كسى كه از تمام فوتبال ايران بزرگتر باشد و امضايش در دنيا مورد تاييد همه باشد. اسم بردن از اين مربيان كوچك فقط تكرار مكررات است. امروز از آرى هان حرف مى زنند. آيا او واقعاً كانديد خوبى براى اين تيم ملى ايران است؟ اگر خواسته مان در اندازه آرى هان است پس بهتر است از او سئوال كنيم كه چگونه بازيكنى به نام «رافائل» را براى پرسپوليس انتخاب كرد؟ كسى كه در ليگ فنلاند بازى مى كرده و ۶ ماه بازى نكرده است! آيا اين انتخاب كوچك آن هم براى يك تيم باشگاهى جاى سئوال ندارد و به درستى انجام گرفته است؟ آيا از همين قدم اول ريشه هاى انحصارطلبى در آرى هان وجود ندارد؟ آيا به صرف اينكه او بازيكن بزرگى بوده مى توان او را مربى بزرگى دانست؟ كانديداى دوم دنيزلى است، مربى ناكارآمدى كه همه جام ها و افتخارات را با تيم پاس از دست داد و حالا بر اساس كدام متر و ارزيابى او مى تواند براى فوتبال ايران سرنوشت ساز باشد. ماجراى او براى انتقال نكونام و دخالت در اين امور او را هم در جايگاه كسى قرار مى دهد كه منفعت هاى مالى او را مى تواند به هر سمتى بكشاند. نفر سومى براى اين جايگاه فعلاً وجود ندارد. اما گر واقعاً مى خواهيم پيشرفت كنيم، به دنبال مربيان كوچكى كه با تبليغات وسيع مثل يك غول برايمان تصوير سازى شده اند نرويم. در مورد برانكو هم لقب پروفسور و دكتر و اين چيز ها داده اند اما اين فوتبال احتياج به مربى دارد كه همه به بزرگى و اعتبار او ايمان داشته باشند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


•مربى باشگاهى
فقط اين را بگوييم كه كدام فوتبالى با چنين مربيانى پيشرفت مى كند؟ در حالى كه باشگاه ها بدنه اصلى تيم ملى هستند در آن هيچ اقدامى متناسب با برنامه هاى فوتبال ملى انجام نمى شود. آيا آمدن دارابينيان به اين فوتبال كمك مى كند؟ كسى كه در دوره آخر كار خود مربى تيم اميد ذوب آهن بوده چه عامل مهم و سرنوشت سازى براى اين فوتبال است كه در جام جهانى فهميد به برنامه چهار ساله فوتبال- باشگاهى- ملى خود باخته است. بازگشت لوكا بوناچيچ كه سابقه فوتبال عصبى و به هم ريز را داشته، قدم بزرگى محسوب مى شود؟ ابقاى نيكوليچ كه در يك سطح معين مى ماند براى بازپرورى ستاره هاى خوزستانى كافى است؟ فكر مى كنيد بودن مربى اى مثل بگوويچ كه سرمايه هاى پرسپوليس و پگاه را دود داده منطقى است؟ فرراى بلژيكى كه قرار است به ايران بيايد در اين چند سال كجا بوده است؟ آيا از دسته دوم بلژيك مى توان راهى براى پيشرفت فوتبال ايران پيدا كرد؟ حتماً مى خواهيد بدانيد كه چرا از مربيان ايرانى حرفى زده نمى شود؟ به اين دليل ساده كه بهترين مربى سازنده اش (غلام پيروانى) هنوز شجاعت اين را پيدا نكرده است تا خودش را در ميدانى بزرگتر و تيمى بزرگتر آزمايش كند و به كم و بدون حاشيه علاقه بيشترى دارد. فرهاد كاظمى كه به عنوان مربى جوان و مستعد شناخته مى شد، هنوز هيچ استعدادى براى يادگيرى يك زبان خارجى ندارد تا اطلاعات بيرونى اين فوتبال بين المللى را بتواند استفاده كند ولى به جاى آن ترجيح مى دهد در بازار داخلى كار كند و با دوستانش از تيمى به تيم ديگر برود. از فيروز كريمى هم خبر مى دهند كه دوره كارى او با تيم هاى جديدش چندان طولانى و جذاب نيست و تكرارى است. آيا فكر مى كنيد براى تيمى كه بخواهد ۴ سال آينده به مصاف برزيل و آرژانتين و مكزيك و... برود كاظمى و كريمى كفايت مى كند. فوتبال دنيا به سرعت پيشرفت مى كند و ما هنوز در همان سطح كسل كننده قبلى هستيم؛ روى همان پاشنه اى كه ۴ سال قبل در ها مى چرخيد. اگر براى اين فوتبال قرار است كارى انجام شود بايد از مربيان باشگاهى شروع كرد. حتى در سطح مربيانى كه امروز پول هاى هنگفتى مى دهند بايد بازنگرى انجام شود. در واقع انقلاب فوتبال ما از اينجا شروع مى شود و بعد بايد به دنبال اتفاق بزرگ جهانى باشيم. آيا مديران فوتبالى و باشگاهى ما اين مسائل را درك مى كنند؟

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/30689

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'از دارابينيان تا برانكو، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016