دوشنبه 4 آبان 1383

تحليلی بر يک پايان از پيش معلوم، امير محبيان

سه شنبه برابر با 21 مهرماه پس از مدتها کشاکش تبليغاتی و ايجاد هيجان و پرسش در افکار عمومی نهايتا مجمع روحانيون مبارز با انتشار اطلاعيه اي اعلام كرد:
مير حسين موسوي كانديدا توري رياست جمهوري را نپذيرفت .
در ادامه اين خبر آمده بود: مجمع روحانيون مبارز با انتشار اطلاعيهاي اعلام كرد كه ميرحسين موسوي آخرين نخست وزير جمهوري اسلامي ايران از پذيرش كانديداتوري رياست جمهوري امتناع كرده است.
اعلام امتناع مير حسين موسوی در پی برگزاری جلسه ای بود که در آن آقايان خاتمي،كروبي و موسوي خوئينيها با مهندس موسوی ملاقات کرده و خواهان کانديداتوری وی شده بودند ولی در پاسخ موسوي از مجمع روحانيون مبارز و گروهها و شخصيتهايي كه از ايشان براي كانديداتوري رياست جمهوري دعوت كرده اند تشكر کرده و اعلام نموده بود به صورت جداگانه مواضع خود را اعلام خواهد كرد. در پی اين عدم توفيق مجمع روحانيون مبارز در پايان بيانيه خود تاكيد كرده بود كه اين مجمع در جلسات آتي خود در خصوص روند آينده انتخابات رياست جمهوري تصميم گيري خواهد كرد.
آغاز يک پايان
اما روند وقايع چگونه شکل گرفت و تحليل های حول اين محور کدام بود؟
از مدتها قبل يعنی آن زمان که بحث رياست جمهوری جدی شد جبهه دوم خرداد همچون انتخابات دوم خرداد به سراغ کانديدای هميشگی و اوليه خود يعنی مهندس مير حسين موسوی رفت و عليرغم بسياری از گمانه زنی ها دال بر رد درخواستشان بسان انتخابات 76 از هر وسيله ممکن برای طرح نام مهندس موسوی بهره گرفتند . تحليل اوليه که درست نيز می نمود حکايت از تلاش جبهه دوم خرداد برای يافتن محور وحدتی برای گريز از فروپاشيي بود که پس از سقوط از قدرت و مناصب آن چون شورای شهر و مجلس گرفتار آن شده بودند از همين رو مهندس موسوی برای آنان بيش از يک کانديدا يعنی محور وحدت يا آخرين بهانه برای همگرايي بود . اين تشخيص آنها درست بود چرا که عليرغم اختلافات جدی نظری و حتی عملی ميان گرايش های مهندس موسوی با جريانات دگرگون شده ای چون مشارکتی ها که در اقتصاد و سياست همه آموزه های ليبراليسم را پذيرفته و حتی گامهايي فراتر از آن را نيز در نورديده بودند ؛ همگان به نحوی(تاکتيکی) برروی وی ائتلاف کردند . در اين ميان البته خط تبليغيي که روزنامه شرق به عنوان تنها نشريه جدی و قابل اعتنا جبهه دوم خرداد دنبال ميکرد از همه جالبتر بود.اين نشريه که مسلما نمی توانست تا پايان در مسير کانديداتوری موسوی گام زند زيرکانه از همان روز اول ضمن استقبال از حضور موسوی کوشيد مسير تصميم گيری اورا مديريت کند و از همان گام نخست به همگان اعلام کرد که خط فکری مير حسين موسوی عقيم است و از تفکر او نمی توان انتظار زاده ای برای جبهه دوم خرداد داشت و تنها بايد او را چونان "دايه ای " دانست که بايد فرزند خاتمی را بزرگ و يا حداقل از آسيب ها حفظ نمايد . اين سخن که به کرات تکرار شد پيامی سنگين برای مير حسين موسوی داشت و اين باور او را که دوران انديشه او گذشته است تقويت نمود.
هياهو برای هيچ

در همين حال خبرهايي در حاشيه به گوش می رسيد که حاکی از تلاشها برای آماده سازی مير حسين موسوی بود . سايت دريچه خبر از ملاقاتی با مير حسين موسوی داد که از نظرش اعجاب آور می نمود . بر اساس خبر دريچه بعضی اخبار از ديدار چند نفر از مسئولان يک نهاد مهم امنيتی با مهندس موسوی برای جلب حضور وی گزارش می دهد البته هر چند اين سايت محافظه کارانه توضيح داده بود که "هنوز صحت رسمی يا غير رسمی بودن اين خبر احراز نشده است " ولی احتمال چنين ديداری هم به سهم خود پر اهمييت بود و نشان از بکار گيری تمامی پتانسيل جبهه دوم خرداد برای راضی سازی مير حسين داشت
در اين ميان سايت شريف نيوز که گفته می شود با تيم هوادار آقای محسن رضايي بی ارتباط نيست در خبری از پيام خبرگزاری فارس به مير حسين موسوی حکايت کرد و نوشت:" خبرگزاري فارس در خبري با عنوان «تلاش نامزدهاي رياست جمهوري براي گرفتن تاييديه از رهبر انقلاب» ضمن اشاره به تاريخچه انتخابات رياست جمهوری پس از انقلاب و مشورت نامزدها با امام خمينی و رهبر انقلاب پيش از اعلام کانديداتوری، در انتهای خبر آورده است:
«در اين ميان برخي مرتبطين با ميرحسين موسوي نيز اظهار ميدارند وي براي حضور در صحنه انتخابات، منتظر چراغ سبز رهبري است و به عبارتي ديگر حضور ميرحسين موسوي منوط به درخواست آيتالله خامنهاي خواهد بود كه اگر چنين اظهاراتي صحيح باشد با توجه به مشي رهبر انقلاب و مصالح كشور به نظر ميرسد انتظاري بيپايان خواهد بود و اين تعليق، راهي براي عدم حضور ميباشد.»"
اين سايت سپس افزوده بود که:
"اين خبر در حالی منتشر شده است که کارشناسان احتمال می دهند با توجه به کاهش قابل توجه تبليغات جبهه دوم خرداد پيرامون مهندس موسوی، جناح راست قصد دارد در روزهای آينده کانديدای اصلی خود را در انتخابات رياست جمهوری به ميدان بياورد."
اين خبر و فعاليت شديد سايت های بازتاب و شريف نيوز وابسته به تيم آقای محسن رضايي حکايت از آن داشت که آنان نيز می کوشند به هر قيمت (البته بدست و بنام جناح منتقد دولت) مير حسين موسوی را را از کانديداتوری بازدارند.
در همين زمان چهره های شاخص گروهای سياسی هوادار آمدن و نيامدن مير حسين موسوی نيز سعی می کردند نظرات خود را گاهی برای اخبار و گاهی برای القاء ابراز دارند مثلا محمد رضا خاتمی دبير کل جبهه مشارکت معتقد بود که : نشانههاي مثبتي از حضور مهندس موسوي در عرصهي انتخابات ديده می شود و ابراز اطمينان می کرد که: در اين صورت ديگر نيازي به ارايه نامزد حزبي نيست .
از طرف ديگر فاطمه حقيقت جو ؛ بانوی پر جنجال جبهه دوم خرداد ضمن اعلام اينکه :: كسي غير از موسوی نمي تواند به ايجاد وفاق در گروه هاي دوم خرداد كمك كند . ناخودآگاه از وضعيت نابسامان جبهه دوم خرداد در صورت نيامدن وی خبر می داد محمد رضا باهنر، چهره شاخص جناح منتقد هم می گفت: منهاي مواضع سياسي و فرهنگي، موسوی همواره در چارچوب نظام موضع گيري كرده و بعيد است مشكلي در زمينه تاييد ايشان وجود داشته باشد. عبارتی که باهنر به استخدام درآورده بود "يعنی بعيد است مشكلي در زمينه تاييد ايشان وجود داشته باشد. " اين پيام ضمنی را هم داشت که در هر صورت تاييد وی امری قطعی هم نيست . شايد اگر کسی پيام اين سخن را نفهميده باشد ، مسلما مير حسين موسوی اين عدم قطعيت را حتی با درصدی کوچک از احتمال جدی تلقی کرده است.
در خارج از کشور نيز اپوزيسيون شديدا در مقابل احتمال گردآمدن اصلاح طلبان حول محور مير حسين موسوی واکنش نشان دادند و با زبانهای تند اين اعتراض خود را به جبهه مشارکت و راديکالهای دوم خردادی انتقال دادند حتی افرادی چون مجيد محمدی که مدتها در تيم حجاريان در مرکز مطالعات استراتژيک قرار داشت در اولين موضع گيری مير حسين را با لحنی تند " ميت سياسی" ناميد . مجموعه اين اعتراضات عملا جبهه مشارکت را در وضعيت دشواری قرار داده بود البته شايد اکنون با کنار رفتن مير حسين موسوی مشارکتی ها هم نفسی تازه کنند و بتوانند در مورد شرايط دشوار خود برای معترضان اپوزيسيون بهانه هايي ارايه کنند.
اخرين گام
در همين دوران بالا رفتن تقاضای حضور برای مير حسين موسوی از سوی گروههای دوم خردادی بود که خبری در سيزدهم مهرماه منتشر شد که از ديدار چهرههايي از جمله سيد محمد خاتمي، مهدي كروبي و سيدمحمد موسوي خوئينيها ( که در خبر ايسنا آيت الله ناميده شده بود)با مير حسين موسوی حکايت می کرد.تاريخ ديدار نهايتا پس از کشاکش هايي توسط رئيس دورهاي شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد يعنی سلامتی زمان روز سه شنبه هفته جاري عنوان شد.
تا زمان برگزاری جلسه متقاعد کردن مهندس موسوی اقداماتی نيز برای روحيه دادن به وی به عمل آمد که امضای طومار دعوت 4200 نفر از طلاب از مهندس ميرحسين موسوي براي قبول كانديداتوري در انتخابات رياستجمهوري که توسط مجمع طلاب خط امام (ره) خبر آن اعلام شد از آن جمله بود . البته هر چند هيچکس فرصت شمردن امضاهای پای طومار را نيافت ولی در هر حال ظاهرا اين نسخه نيز برای راضی گردانيدن مهندس موسوی افاقه نکرد و مهندس موسوی بر حسب خبری که در ابتدای نوشتار ذکر شد از پذيرش کانديداتوری خودداری کرد و فضا را برای اعلام نظرهای جديد باز نمود . مثلا عضو هيات رئيسه مجلس يعنی آقای موسی قربانی درست برخلاف ساير تحليل ها حضور نيافتن موسوي در اين انتخابات را سبب جدي تر شدن رقابت كانديداهاي ديگر دانست و خاطر نشان كرد : عدم پذيرش اين حضور از سوي نخست وزير سابق ، موجبات گرم شدن بازار انتخاباتي را فراهم خواهد ساخت. اين تحليل نشان از تنوع تحليلی عجيب در بازار سياست ايران داشت. مخبر كميسيون حقوقي و قضايي مجلس شوراي اسلامي هم گفت: ميرحسين موسوي با آگاهي از خواسته هاي برخي جريانات و جناح هاي سياسي نخواست به يك اپوزيسيون تبديل شود . عماد افروغ رئيس كميسيون فرهنگي مجلس نيزگفت : پاسخ منفي" ميرحسين موسوي" به اصلاح طلبان ، نشانگر اين بود كه آقاي موسوي نخواست خود را بازيچه عده اي از بازيگران سياسي كند. مجموعه مواضع منتسبان به جناح منتقد دولت نشان می داد که اصولا آنها از اينکه مير حسين موسوی پای خود را از انتخابات کنار کشيده است شادمان هستند زيرا حضور او اولا پيروزی احتمالی اين جناح را در خطر می انداخت ثانيا تخريب مير حسين چه در صورت رد صلاحيت توسط شورای نگهبان يا در صورت تاييد در پروسه چالش های انتخاباتی به مصلحت ارزيابی نمی شد.
اما چرا مير حسين موسوی نيامد؟
فارغ از بسياری از اما و اگر ها اکثر تحليلگران پاسخ منفی مهندس موسوی را پيش بينی می کردند.عللی که می توان برای پاسخ منفی مهندس موسوی حدس زد عبارتند از:
1. از لحاظ روانی کريستاليزه شدن شخصيت او: پانزده سال دوری از صحنه سياست عملی و پيدايش هاله قداست گونه روانی حول شخصيت هر سياستمداری باعث می شود که نوعی خوف از حضور مجدد و قمار بر روی شخصيت محفوظ مانده در هر فردی پديد آيد مير حسين با نامی تخريب نشده از سياست کنار رفته بود چيزی که در ايران کمياب است و گذشت زمان و تحولات سياسی نوعی نوستالژی را نيز نسبت به دوران او در بعضی از اذهان زنده نگه داشته بود؛ در هر حال اين ها به سهم خود بويژه برای کسی که دوران حاشيه نشينی خود را با خواندن کتاب تاريخ پر می کرد ؛ سرمايه اندکی نيست.
2. سرنوشت خاتمی: مير حسين موسوی به خوبی می دانست که بر خلاف خاتمی که شعارهايش با خواست يک نسل نو هماهنگ شد و حتی خاتمی جديد را می توان مخلوق اوج گيری و ظهورآن نسل پيچيده دانست ؛ شعارها و خواست های او نه تنها متعلق به امروز نيست بلکه حتی به ديروز نيز متعلق نمی باشد زيرا ديروز نيز از آن هاشمی و سازندگی او بود.پس اگر خاتمی با آن اجماع عجيب در سطح ملی نمی تواند سطح توقعات مردم را پاسخ گويد و پس از گذشت فقط چهار سال نزديکترين دوستانش هم شعار عبور از خاتمی را سر می دهند او که پانزده سال است از او عبور شده است چگونه قادر خواهد بود به مطالبات پاسخ گويد؟ پس آيا بهتر نيست انسان بجای چهره ای در صحنه ولی تخريب شده و پايمال ؛ خاطره ای زيبا در کنج ذهن بسياری از شهروندان باشد؟
3. استهلاک گفتمانی: مير حسين موسوی با ديدی باز بخوبی دريافته بود که گرايش چپ اقتصادی او پس از دوران هشت ساله هاشمی رفسنجانی و هفت ساله خاتمی تا حدود بسياری مستهلک شده است و ديگر در ذخيره اين گفتمان ارشادگر چپ نه نيرويي باورمند به آن اصول باقی مانده است که مديران از ميان آنها برگزيده شود ونه جامعه ايرانی را که از دوران کوپن و تضييقات بيرون جهيده است؛ ميتوان مجددا به درون صندوقچه محدوديتها بازگرداند.مير حسين در همين حال هوشمندانه دريافت که حتی گله گذاری از بی عدالتی ها و طرح مجدد گفتمان عدالت که توانست طيف جديدی را در ميان باصطلاح راست ها به قدرت رساند ماهيتا با آن عدالت بی توقع گذشته متفاوت است زيرا اکنون(در بخش هايي از جامعه) برای ناداشته ها نيست که برابری می طلبند بلکه برای داشتن و ارضای پاره ای از توقعات است که عدالت می جويند .
4. امکانات واقعی برای ارضای توقعات: ميرحسين می دانست که اگر اقبالی به او رخ نمايد بدليل سر دادن شعارهای زيبای آزادی و مشارکت مردمی و ... نخواهد بود که آقای خاتمی پتانسيل آن را تا هشت سال ديگر مصرف نموده است بلکه دقيقا برای حل معضلاتی واقعی و ارضای توقعاتی است که شديدا برآن افزوده شده است.پس برای پاسخگويي به نيازی اينچنين گسترده فقط از طريق معاضدت همه گروهها و همراهی همه قوا می توان اقدام کرد ولی او خوب می دانست اگر فرض کنيم که ميان دوم خردادی ها بر روی او همگرايي هست(که البته چندان نمی شد بر بقای اين اتحاد شرط بندی کرد)چنين همگرايي در سطح ملی بر روی او نه تنها نيست بلکه او به محور اختلاف هم بدل خواهد شد و مجلسی با آرمانها و توقعاتی کاملا متفاوت آنهم در دستان رقيب و نيز قوه قضاييه ای که معلوم نبود تا چه حد با او همراهی کند ؛ نمی توان گرهی از کار گشود ؛ علاوه بر اين توقعات بيحد دوستانی که عملا پيش از اين خاتمی را به انفعال کشيدند هيچ ضمانتی برای کنترل ندارد.پس ورود در اين وادی که شکست آن پيشاپيش معلوم است هوشمندان را به تفکر وامی دارد.به عبارت ساده تر بگويم دری فراروی مير حسين ديده می شد که بر آن چهار قفل سنگين زده شده بود که هر کدام به تنهايي غير قابل گشودن بود چه رسد به آن که چهار قفل همزمان ناگشودنی باشند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

5. اختلافات حل نشده: مير حسين موسوی شخصا حامل اختلافاتی کهنه و حل نشده و حتی بعضا نامفهوم برای ديگران در عرصه تعاملات چهره های قدرت بود که رفتار وی در پذيرش مناصب پيشنهادی و عدم اعتناء در جدی گرفتن آنها حاکی بر ادامه خلجانات اختلافی در وجود او بود . تمامی تحولات اجتماعی که عمدتا مايه تحولات روحی و روشی در بازيگران عرصه قدرت شد نتوانست به مير حسين بياموزاند که اصولگرايي در اختلافات روشی بهينه در حل مشکلات و آماده سازی صحنه برای حضور خويش نيست. هر چند هيچگاه اختلافات مذکور بر زبان آورده نشد ولی به نظر می رسد سايه های اختلافات کهنه عرصه قدرت سياسی به يکی از عوامل بازدارنده مير حسين تبديل شد ولو در عالم واقع شايد هيچ زمانی اين اختلافات بالقوه در ايران امروز نمی توانست عينيت يابد.
6. ياران ناهمراه: بعضی ها معتقدند(هر چند نگارنده هنوز در اين باره مطمئن نيست) گروه مثلث "خاتمی ؛کروبی ؛ خويينی ها" در حالی با مير حسين موسوی ديدار کرده و او رابه صحنه انتخابات دعوت کردند که در اعماق ذهن هرکدام رويايي ديگر نهفته بود. اينان براين باورند که کروبی در نيامدن مير حسين موسوی احتمال اجماع نسبی ولو ناگزير بر روی خويشتن را مشاهده می کرد و اين امر از انگيزه او برای يکسانی انديشه و کردار و نيز فزونی اصرار می کاست و خاتمی نيز در پس ذهن خويش با علمی که بر دشواريهای راه رياست جمهوری داشت دريافته بود که کليد گشايش معضلات کشور در دست مير حسين در جايگاه رياست جمهوری نخواهد بود وچه بسا اگر روزی بر دستان او به هنگام نوشتن نام کانديدای مطلوب در پای صندوق رای رياست جمهوری بنگريم؛ حرکاتی را شاهد باشيم که نام هاشمی را به ذهن متبادر کند. خويينی ها البته در اين ميان حکايتی متفاوت دارد ؛ به باور بعضی از تحليلگران او شايد در اين ميانه عليرغم علم به دشواريها انگيزه ای فزونتر از ديگران داشته است. اما عليرغم اين تحليل ها نگارنده نمی تواند هنوز بر اين باورها مهر صحت زند ولی بعيد نيست در ذهن مير حسين شبحی از اين شبهات گذشته باشد.
ادامه بازی بدون مير حسين
شکی نيست که انتخابات رياست جمهوری بدون مير حسين موسوی نيز برگزار خواهد شد و در آينده توسط تاريخدانان زيرک دلايل متقن تری برای اين عدم حضور کشف خواهد شد ولی در صحنه انتخاباتی که يک بازيگر مهم آن که حامل اميدهای تعدادی از بازيگران نااميد فعلی بود؛ کنار رفته است ، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟
برآنم که انتخابات 84همچون هر انتخابات رياست جمهوری ديگر در ايران که در پايان دو دوره رياست جمهوری برگزار شده است ؛ از اهمييت بسياری برخوردار بوده و مايه تحولات چشمگير روشی و منشی در مسير دگرگونيهای جامعه ای خواهد بود که پس از انقلاب در هر گام تجربه ای نو را شاهد بوده است.

دنبالک:
http://akhbar.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/13530

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تحليلی بر يک پايان از پيش معلوم، امير محبيان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016