در همين زمينه
10 خرداد» كودكان خياباني؛ جوانان بي فردا، فاطمه ابراهیمی، سينا24 بهمن» بيشتر تجاوزات جنسي توسط نزديكان كودك صورت ميگيرد، ايلنا 24 بهمن» بررسی وضعيت كودكان و نوجوانان كارگر در ایران (1)، علی صمد 27 دی» گزارش يونيسف از سال ۲۰۰۴: يك ميليارد كودك فقير در دنيا، شرق 11 دی» پيشنويس ساماندهي كودكان خياباني در وزارت رفاه تدوين شد، ايسنا
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ناصر خسرو حاشيهاي در متن، گزارشي درباره کودکان کار، كانون فرهنگي – حمايتي كودكان كاردفعه اولش نبود كه ميگفت. نميدانم چرا به من ميگفت شايد براي اين بود كه ميدانست به كارهايش ارج ميگذارم وبه صداقتش ايمان دارم. وقتي گفتم يك گروه از بچههاي خارج براي زلزلهزدگان بم پولي جمع كردهاند و ميخواهند از طريق من به يكي از گروه های داخل بدهند، گفت: آن همه پول براي بم جمع شده، اضافه يا كم شدن آن تاثيري در وضعيت آنها ندارد نميتواني بگويي اين پول را به ما (كانون فرهنگي – حمايتي كودكان كار) بدهند تا براي بچههاي خياباني يك خانه رهن كنيم؟ و من گفتم پول را دريافت كردهام و ديگر نميشود كاري كرد. ولي واقعا دلم ميخواهد به اين بچهها كه هيچكدامشان را نميشناسم و به اين دوست كه ميدانم خالصانه تلاش ميكند، كمك كنم. براي همين از او خواستم گزارشي از وضعيت بچههاي كار و كارهايي كه كردهاند بنويسد و قول دادم آن را به هرجايي كه بتوانم بفرستم حتما دوستاني هستند كه دلشان بخواهد به اين بچهها كمك كنند. گزارش را میتوانيد در زير بخوانيد. فرزانه راجي به پيچ كوچههاي ناصرخسرو كه ميرسي، خيلي فاصله زماني با ساختمانهاي سربه فلك كشيده خيابان فردوسي نداري كه هيچ، فاصلهات با بازار، بزرگترين مركز تجاري كشور، شايد به چند دقيقه بيشتر نكشد. از آپارتمانها و خانههاي شيك شهرنشيني- آن هم به مصداق پايتخت نشينياش- اثري نمييابي. ديوارهاي كهنه و ريخته، خانهها، جابهجا خبر از درون واژگونه خود دارند. اما نه، به درون كه ميروي پيش خود فكرميکني كه انگار آن ديوارها روكش آبرومندانهاي است بر فجايع درون آن. اتاقهاي خانه كه اگر بشود نام آنها را اتاق گذاشت دورتادورحياط را پوشانده و شيروسط حياط نشاني از حوض مدفون شده سالها قبل را دارد. دركنار آن دو باغچه كه خاك كهنه و خشكيده آن سالهاست لگدكوب ساكنان خانه شده. بزرگي حياط ومدفون شدن باغچهها و حوض مدفون شده در خاك فضا را آماده ميسازد براي دويدن و بازي بچهها. اما عجيب است كه در هيچ خانهاي، حتي در سرزدنهاي مكررت، بازي بچهها را در حياط نميبيني. حياط بزرگ خانه فقط محل ورود و خروج ساكنان از جمله بچههاست. در هيچ خانهاي بچهها اجازه ماندن در حياط و بازي كردن را ندارند. بازي بچهها با نگاههاي صاحب خانه يا تشر ساكنين خانه تقبيح ميشود. زنان با لباس خانگي، روسري برسر كه حجاب دائمشان است، دركنار بچهها دست درچادري كه دوركمرشان پيچيده است، دركنارت ميايستند. پدر مجيد چرخي بازار است با 4 خواهر و 3 برادرش در دو اتاق زندگي ميكنند. اتاقشان اصلا پنجره ندارد. در اتاق هم هنگام رفت و آمد، انسان را وادار به تعظيم ميكند، انگار آن هم تعمدي دارد كه مبادا سرت را بالا بگيري و اين همه درد را ببيني. خانواده سكينه، با 4 خواهر و پدر بناي بيكار ومادر مريضش در يك اتاق زندگي ميكنند كه با كمترين باران شرشر آب از سقف مخروبهاش، اهالي خانه را وادار ميكند كه ديگ وكاسه خانه را در زير آن بگذارند. مادر سجاد با 5 دختر و پسر، و شوهر دستفروشش در اتاقي با ماهي بيستهزار تومان زندگي ميكنند، او يك پسر سرباز و يك دختر بزرگ ترك تحصيل كرده دارد. معدل دختر، 4 سال پيش كه ترك تحصيل كرد، 75/18 بود. تنها آرزوي مريم از يك خانواده غريب افغان كه با 4 خواهر و برادرش در تك اتاقي 6 پله پايين تراز سطح زمين زندگي ميكند، خوب شدن بيماري كليه مادرش است. پدرش معتاد است و به افغانستان رفته ومادرش در خانههاي مردم كار ميكند. بچههاي ناصر خسرو با حداقل امكانات زندگي كار و تحصيل ميكنند. نيازهاي يك زندگي بخور ونمير، آنان را وادار ميكند از سن خيلي پايين به خيابانها و يا به فضاي تنگ وتاريك صنوف راه يابند. گاهي خياطي ميكنند، آيينه و شمعدان ميسازند، زماني كفاشي و يا دست فروشي ميكنند. درآمد 6 تا 9 هزار تومان در هفته بابت 12 ساعت كار از 8 صبح تا8 شب، آنان را از كتاب ودرس و مدرسه جدا كرده وبدين طريق كوچك مرد نانآور خانه ميشود و درخانه صاحب اقتدار. غم نان ولباس واجارهبها در اين بيغوله باري است بس عظيم بردوش خانواده كه هر روز سنگين و سنگينتر ميشود. همه اينها درمقابل خطرات، مصايب و مشكلاتي كه به سادگي و بسيار شديد و جدي دركوچه پسكوچههاي اين محلات در كمين اين كودكان نشسته است به واقع كوچك مينمايد. خطراتي مانند اعتياد، سواستفادههاي جنسي واخلاقي، استفاده از كودكان جهت تهيه و توزيع مواد مخدر، جيببريها، سرقتها و هزاران خطر ديگر. يك اتاق كوچك در كوچه خدابنده اجاره كرديم به ماهي سيهزارتومان. بسياربسيار كوچك. كارمان را از سرزدن به خانوادهها و زندگيشان شروع كرديم. سه يا 4 نفر بوديم. روزها در كوچهها ميگشتيم . با زنان وكودكان صحبت ميكرديم و به محض ديدن بچهاي، به اوخبر تاسيس كانون و آدرس اتاق را ميداديم .با بچهها سه سال بود كه آد و شد داشتيم، خيلي به تعداد زياد استقبال كردند. كلاس براي 10 تا حداكثر 15 بچه جا داشت. بقيه را به پارك نزديك محل يا پاركهاي بزرگتر ساير قسمتهاي شهر برديم اجازه داديم تا بچهها بدوند ، بگردند و فرياد بكشند، تا انرژي خفه شده در وجودشان تخليه شود. آموزش را فقط در كلاس و نيمكت وميز معلم نميديديم. از بجهها ميخواستيم بدوند وهرچه بيشتر فرياد بزنند و همهمه كنند. ادامه داديم با دستهاي خالي هم ادامه داديم. حداقل امكانات را داشتيم. شهربازي، كوه، تالارهنر، سينما هر هفته جايي، براي اينكه اتاق بسيار كوجك بود و استقبال بچهها عالي. هر روز بچههاي بيشتري به مركز مراجعه ميكردند. قومها و مليتهاي مختلف كرد، فارس و افغان. ايوب و عادل و ليلا، خسرو و زهرا وسكينه و آزيتا، نيلوفر و كيانوش، محراب و محمدو خديجه... درپوستمان نميگنچيديم كه با اين امكانات اندك اينهمه ميآيند آموزش ببينند، با ما در پارك ميدوند و فرياد ميزنند. امكاناتمان توپ و طناب و حلقه، مداد نقاشي، كمي خاك براي سفال، بيسكويت و گاهي لباس زيري براي آبروداري بچهاي، دستمان خالي بود. در مقابل اين همه آمار و ارقام محروميت، كاري ساده وابتدايي ميكرديم ولي ادامه داديم. بتدريج كلاسهاي درس براي مقطع ابتدايي وراهنمايي برپا كرديم تا شايد بچهها بتوانند امتحانات خرداد را كمي بهتر برگزار كنند. اگر شد گاهي كاري براي پدر بيكار خانواده و معاينه پزشكي ماهيانه و تهيه دارو براي بيماري. كميته آموزش براي سرگرم كردن كودكان كلاسهاي جديدي در دستور كار قرار داد. خوشنويسي و طراحي، نقاشي و زبان، داستانخواني و داستاننويسي. هنگام آموزش دريافتيم خيلي از بچهها توانايي فراگيري شان به علت ضعف شديد پايين است. توزيع شير، يك وعده در روز را در سرلوحه كارمان قرار داديم. نبود بهداشت فردي، وجود شپش بين آنان، كميته بهداشت را وادار كرد كه براي تداوم عملي بهداشت فردي كارخود را از سرزدن به خانهها و آموزش بهداشت فردي آغاز كند. كمبته ورزش با دستور كار قراردادن ورزش براي مبارزه با اعتياد وبيبرنامگي عملي جوانان و فقر حركتي دختران و زنان، در شروع كار خود برنامههاي كوهنوردي را آغاز كرد. كميته فرهنگي كارش را از بردن بچهها به پاركها و فرهنگسراها و تاتر كودكان در تالار هنر شروع كرد. لازم به تذكر است كه از تالار هنر براي ارائه خدمات رايگان به بچهها در هرنمايش نهايت سپاسگزاري را داريم. كلاس موسيقي جزو كلاسهاي داير در همان اتاق كوچك شد. كميته زنان آموزش خياطي و كمكهاي اوليه، سوزندوزي ، آرايشگري و بهداشت خانواده را براي بالا بردن مهارتهاي فردي تشكيل داد. كمكم به لزوم داشتن برنامهاي براي توانمندسازي زنان محل واقف شديم. هم براي حضور آنان در چرخه اقتصادي خانواده و هم براي تشويق آنان به كار توليدي به جاي مصرف كننده صرف بودن. با اين هدف طرح آشپزخانه حلي را پيريزي نموديم تا هم فرهنگ غذايي خانواده بالا رود و هم كمكي به رفع سوتغذيه زنان و كودكان كرده باشيم.
از طرفي تلاش براي مبارزه با بيكاري زنان را به شكل ايجاد كميتهاي به نام كاريابي براي زنان از طريق آگهي روزنامه آغاز كرديم. كميته پزوهش براي بررسي طرح وارائه راهكارهاي مناسب كار خود را شروع كرد. درمدت كار با بچهها و زنان دريافتيم ناهنجاريهاي رفتاري. بهانهجوييهاي مختلف براي خشونت و درگيري فيزيكي، استفاده از الفاظ ركيك در مشاجرات و گفتار. مسئله تعصبات قومي و تضادهاي آنان با يكديگر، عدم تحرك صحيح و تخليه انرزي ، كه برخورد فيزيكي بين آنان را دامن ميزد و تناقضات فرهنگي و قومي با فرهنگ شهري كه تاثيرات آن درگيري، انزوا وسرخوردگي، عدم تناسب سن با موقعيت فعلي كودك و نوجوان، كار در سنين پايين براي پسرها و وظايف مشقتبار خانهداري درخانه براي دختران، نبود بازي وتفريح سالم در زندگي- بيشتر كودكان حتي پارك لاله را هم نديده بودند- سرآمد همه مشكلات يعني حس حقير بودن را براي كودك به ارمغان مياورد. دوستان و ياران گرامي: كانون فرهنگي – حمايتي كودكان كار كانوني است مردمي، غيردولتي و غيرانتفاعي كه در راستاي مسئوليت اجتماعي – انساني با هدف حمايت از كودكان در منطقه ناصر خسرو وارد عرصه تلاش براي حل معضل كار كودكان شده است . كليه فعاليتهاي اين كانون داوطلبانه است. به دليل گسترده بودن موضوع فعاليت و تبليغ حقوق كودك كه در چنين مكانهايي بدون يك ارتباط قابل اعتماد و نفس به نفس به منصه ظهور نميرسد ما را ياري نماييد تا بلكه بتوانيم اين كودكان عزيز را از در افتادن به بازار كار رها كرده ودوباره به پشت ميز ونيمكت مدرسه كه حق اوليه آنهاست بازگردانيم. پست الكترونيكي ما: child_labours@yahoo.com Copyright: gooya.com 2016
|